علمی‌ترین تخیلی ادبیات!
نگاهی دیگر بر شاهکار آسیموف

آسیموف این رمان خودش را دل انگیزترین و شاید بهترین کار خودش می داند. با وجود اینهمه نویسنده قدیمی و جدید علمی تخیلی چرا آسیموف یکی و به نظرم بهترین عضو از سه غول علمی تخیلی است. دهه 50 بیشترین تعداد کتابهای علمی تخیلی اش را نوشت و به مرور به مقاله نویسی و کتابهای عامه فهم روی آورد. بارها روزنامه نگاران مثل همیشه و الان حاشیه سازی کردند که دوره اش تمام شده یا در جوانی چیزهایی نوشت و تمام شد و ماشین تحریر همیشه در صحنه آسیموف همچنان در آن اتاق بی پنجره در حال کار بود…این کتاب در سال 1972 نوشته شد.

اولین طرح جلد «ایزدان هم»

علت ارجاعم به این تاریخ بررسی وضعیت فیزیک ذرات بنیادی ست که در کمتر مرجعی دیدم اشاره شده باشد. به علت زمینه مطالعاتی‌ام به موارد جذابی برخوردم که نشان از ان دارد آسیموف با علم روز چنان میتواند بازی کند و داستان بنویسد که ادعا میکنم تا کنون کمتر کسی توانسته در این حد در لایه های زیرین یک داستان و نه به طور مستقیم آنچه که می‌خواهد از روایت داستانی و مفاهیم علمی بگنجاند. رمانهای شلوغ و پیچیده هم به نظر من سطحی هستند. دنیایی سینمایی دارند (البته بد هم نیست و خودم حداقل با سه نویسنده دنبالش میکنم) موضوع ها را نمادین وارد داستان نمیکنند یا اگر کردند موفق نبودند ولو منتقدین نظر مثبتی داشتند.
از نام ها شروع کنیم، میتوانید مطلب کمی که در ویکیپدیا اشاره شده نگاهی بیندازید ولی من ندیدم جایی گفته شده باشد، جنسیت موجودات عالم موازی (para-universe) در واقع براساس نوترینوهای راستگرد و چپگرد هستند. در مورد بخوانید. نمی‌دانم پیش از خواندن بخوانید بهتر است یا بعد. ولی با دانش ذرات متوجه می شوید با کتاب عادی و نهایتا یک داستان خوب علمی تخیلی سر و کار ندارید. به هر صورت ماجرای این نوترینوها این است که باید در طبیعت بنا به اسپین ذرات در مدل فرمیونی دیراک، برای نوترینو یک چپگرد و یک راستگرد داشته باشیم (برای فیزیکی‌ها: مولفه‌های اسپینوری دوگانه در مدل کایرال) و همینطور شامل پاد ذراتشان می‌شود. ولی آنچه مشاهده کرده این در عالم خودمان، نوترینوهای چپگرد و پاد نوترینوهای راستگرد بوده و نه راساتگرد و پاد نوترینوی چپگرد. به همین دلیل است که چند مدل جداگانه سعی در توضیح این مساله در مدل استاندارد ذرات دارند.

جای دیگری از برخورد کوارک-کوارک می‌خوانید که آن سال‌ها تازه به انجام رسیده بود و مدل هادرونی و کوارک در حال بررسی و آزمایش‌های مختلف در انرژی‌های بالا بود که همچنان هم ادامه دارد. در آن زمان آزمایش‌ها تایید نکرده بود که گلئون‌ها به عنوان ذرات حامل خوداندرکنش هم می‌توانند داشته باشند. یعنی گلئون-گلئون. در الکترومغناطیس فوتون‌ها که همان وظیفه‌ی حامل انرژی یا به قول خودم پیام رسانی را به عهده دارند چنین اندرکنشی نمی‌توانند داشته باشند. این امکان فقط در انرژی‌های بسیار بالا و در نیروی قوی بین گلئون‌ها امکان پذیراست.
آسیموف در بسیاری از داستان‌هایی که فیزیک در آن نقش مهمی داشته از قوانین بقای انرژی-تکانه، بار و جرم استفاده کرده. شیمی در این داستان هم کاربرد دارند. عنصری به نام پلوتونیوم 186 که در عالم با شرایط فعلی وجودش ممکن نیست ولی در دنیایی موازی که آسیموف قوانینش را آنطور نوشته که چنین امکانی هم وجود داشته باشد. و دو عالم از طریق یک پمپ الکترونی بهم متصل می‌شوند و اگر با فیزیک آشنا باشید تعادل باید بین این دو برقرار شود. درست مانند دو محیط با دمای متفاوت که اگر کمترین منفذی بین آن دو باز شود تعادل ترمودینامیکی یکی از گزینه‌های تعادل است. فشار، بار الکتریکی و غیره موارد دیگری هستند بنا به شرایط اولیه فیزیکی دو محیط.

طرح جلدی که این روزها می‌توانید از انتشارات بانتام پیدا کنید.


آسیموف در این داستان از ذرات بنیادی استفاده می‌کند. نیروی قوی را بهانه ای برای تفاوت و احتمال رویدادهای مختلف می‌کند و به درستی میتواند فیزیکی را برای دنیای موازی تعریف کند که در دنیای ما آنگونه نیست ولی در عالم فیزیک می‌تواند چنین دنیایی وجود داشته باشد. کما اینکه همچنان نمی‌دانیم عدم تقارن ماده و پاد ماده دقیقا چه بوده. مدل‌های مختلفی وجود دارد. داستان را لو نمی‌دهم و توضیحی در مورد جزییات علمی اش نمیدهم تا لذت خواندن و شاهکار آسیموف را بچشید.


ولی این تنها نیروی قوی نیست که دستمایه‌ی بررسی فیزیک و احتمال اندرکنش‌ها و رویدادهای دو عالم ما و موازی ما می‌شود. ترمودینامیک، الکترومغناطیس، و نیروی ضعیف هم وارد می‌شوند. داستانهای بسیاری نوشه شد هاند که دیوانه وار حتی بارها دیدم در یک داستان چند نظریه ی متضاد با هم کنار هم آمده و مشخص میکند نویسنده هیچ اطلاعی از فیزیک ماجرا نداشته.


تشکیل ساختار و ستاره زایی و تولید و مرگ ستارگان به شکل بدون اغراق شبیه رمانهای خام و ایده آل گرای نوجوانان که می‌خواهند همچون یک سمفونی حماسی عمل کنند، و به نظر من به یک افتضاح می‌انجامند، در این کتاب آمده. طبق معمول داستان‌های آسیموف وقتی بحث سیارات دیگر می‌شود، آسیموف به زیبایی از حقایق علمی بهره می‌برد. در اینجا ما دو جامعه داریم ماه نشین و زمینی‌ها. البته جدای از عالم موازی.


در این داستان که سه مرحله دارد، مرحلۀ دومش چیزی ست که گویا از آسیموف خواسته شد. در کتاب‌های آسیموف ردپایی از اروتیسم و سکس نمی‌بینید ولی به شکل واقعا عجیبی در بخش دوم سکس موجودات غیر زمینی و در این مورد عالمی موازی به رخ منتقدینی کشیده می‌شود که تصور می‌کردند آسیموف اصلا تمایلی به این کار ندارد. اصولا هر وقت از آسیموف انتقاد شد، یک شاهکار پاسخ منتقدین بود. قبلش هم کارهای بی نظیر مینوشت، ولی آن چیزهایی که دوری می‌کرد ناگاه رونمایی می‌کرد.

اینکه لزوما باید جواب منتقدین را مثبت میداد یا نه را در گفته های آسیموف فقید می‌توانید بخوایند. کتاب من، آسیموف که مهرداد تویسرکانی با وسواسی مثال زدنی سال‌ها پیش ترجمه اش کرده (نشر کاروان سابق و تجدید چاپ نشر قطره) آرای آسیموف در خودزندگینامه ای طنزش هست. آسیموف با خودش شوخی زیاد می‌کرد. حتما توصیه می‌کنم بخوانید.

آسیموف یکی از بزرگام تاثیرگذار در ادبیات و نسل‌های مختلف دانشمندان بوده و هست. بسیاری با آسیموف فیزیکدان و اخترشناس و اخترفیزیکدان و یا حتی شیمیدان شدند که رشته‌ی خودش بود. حتی در فناوری و علوم فضایی هم بدون داستان‌های مهیج آسیموف و حضور امثال کارل ساگان، بزرگانی در علم و فناوری و کارآفرینی نداشتیم.


رمان خدایان هم را به راحتی می‌توانم علمی‌ترین رمان آسیموف و ادبیات علمی تخیلی بنامم. ادعایی ست که هم به نظرم می‌توان برآن صحه گذاشت. شاید به همین علت باشد که آسیموف حتی بعد از ویرایش جزیی بعضی داستانهای قدیمی اش همچنان این رمان را دلپذیر ترین کار خودش می‌داند. بماند که تمام داستان‌های آسیموف جذابیت‌های خود را دارند و این کار یک شاهکار در ژانر علمی تخیلی ست. برای درک این موضوع ابتدا با بعضی مفاهیم فیزیک ارتباط خوبی باید برقرار کنید و بعد ببینید قلم آسیموف با این مفاهیم چه کرده. من از واژه‌ی God himself در ادبیات علمی تخیلی برای آسیموف استفاده می‌کنم.

و درآخر تصویر کتاب در سری شاهکارهای علمی تخیلی نشر گولانژ

در آخر بد نیست اضافه کنم اگر تصور می‌کنید این کتاب صرفا یک علمی تخیلی با تم علم قوی ست، در اشتباه هستید! اصل مطلب، بحث‌هایی چون اخلاقگرایی، فلسفه و موقعیت‌های بحرانی همچون کشمکش‌های سیاسی یا علمی ست که جان بسیاری را به خطر می‌اندازد. آسیموف در این کتاب همه چیز را سر جای خودش چنان چیده تا فراتر از سری بنیاد خودش پیش برود.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *