یکی از بهترین اشعار وایتمن این است:
هنگامی که سخنان دانشمند را شنیدم،
هنگامی که دلایل و ارقام در قالب ستونهایی در مقابلم صف کشیدند،
هنگامی که جدولها و نمودارها را دیدم که باید ضرب، تقسیم و تفریق میشدند،
هنگاهی که نشسته بودم و به اخترشناس گوش میدادم که با شور و شوق سخنرانی میشُرد،
چقدر زود و بیدلیل خسته و کسل شدم
برخاستم، بیرون زدم و از دیگران فاصله گرفتم
و در هوای مرطوب و پر رمز و راز شبانگاهی
گاه و بیگاه به سکوت کامل ستارگان در آسمان نگریستم
گمان میکنم بسیاری با خواندن این سطرها به خود بگویند «کاملاً درست است! علم با تقلیل همه چیز به اعداد و جدولها و اندازهگیریها، فقط زیبایی همه چیز را میبلعد! چرا وقتی میتوانم بروم بیرون و به ستارگان نگاه کنم، باید همۀ این مزخرفات را یاد بگیرم؟» تا وقتی که ضروری نباشد این دیدگاه بسیار مناسب خواهد بود، ولی از نظر زیباییشناختی کاملاً غلط است که سعی کنیم هر مفهوم دشوار در علم را دنبال کنیم. در عوض میتوانید فقط نگاهی به آسمان شب بیندازید و زیبایی زودگذری را حس کنید و آنگاه به باشگاه شبانه بروید!
وایتمن راجع به چنین حسی از علم صحبت میکند. ولی شاعر بیچاره بیش از این نمیدانست. من منکر زیبایی آسمان شب نیستم. خودم گاهی در یک دشت ساعتها به ستارگان نگاه میکنم و زیباییشان مرا شگفتزده میکند.
ولی آنچه که میبینم، آن نقاط نسبتا درخشان نور، همۀ زیبایی نیست که وجود دارد. آیا باید با عشق به یک برگ خیره شده و مشتاقانه از جنگل غافل بمانم؟ آیا باید از دیدن نقش خورشید بر یک ریگ، دانش مربوط به آن را نادیده بگیرم؟ آن نقاط نورانی در آسمان که ما آنها را سیارات مینامیم، خود دنیاهایی هستند با جو ضخیم از دی اکسید کربن و اسید سولفوریک. دنیاهایی از مایع داغ قرمز رنگ با توفانهای مهیب که کُل زمین را میتوانند در خود ببلعند؛ دنیاهایی با بیابانهای سورتی و متروک؛ هر کدام با زیبایی غیرعادی غیرزمینی که اگر آنها را در آسمان شب رصد کنیم فقط نقاطی نورانی هستند.
دیگر نقاط ستارگانند که در مقایسه با سیارات، خورشیدهایی چون خورشید ما هستند؛ برخی از آنها که هزار برابر خورشید ما میدرخشند، عظمتی غیر قابل قیاس با آن دارند؛ برخی فقط زغالهای داغ قرمزی هستند که انرژیشان را به طور آهسته از دست میدهند. برخی از آنها اجرام فشردهای همجرم خورشید هستند که به صورت توپی کوچکتر از زمین متراکم شدهاند. برخی فشردهتر هستند و جرمشان در حجمی به اندازۀیک سیارک متراکم شده است؛ میدان گرانشی شدیدی دارند و همه چیز را به سمت خود میکشند و هیچ چیزی پس نمیدهند؛ جرم به سمت حفرهای میپیچد و توفانهای پرتو ایکس ساطع میکنند.
ستارگانی هستند که بیوقفه در یک تنفس کیهانی میتپند و نوع دیگری که سوختشان را به مصرف رساندهاند منبسط و قرمز شده و سیاراتشان را (اگر داشته باشند) در بر میگیرند. (میلیونها سال بعد، خورشید منبسط شده و زمین را میسوزاند، خشک میکند، میسوزاند و به صورت گاز آهن و سنگ بدون هیچ نشانی از حیات که زمانی وجود داشته، تبخیر میکند. برخی ستارگان در یک دگرگونی عظیم منفجر میشوند و پرتوهای کیهانی به شدت پرتاب میشوند. آنها با سرعتی نزدیک نور، هزاران سال نوری را تا رسیدن به زمین طی میکنند و نیروهای محرکه را از طریق تکامل همراه با تغییر فراهم میآورند.
دستهای معدود از ستارگانی که میبینیم، کاملا آرام به نظر میرسند (حدود ۲۵۰۰ عدد و نه بیشتر حتی در تاریکترین و تمیزترین شبها). این ستارگان در گروههای عظیمی هستند که نمیتوانیم ببینیم. تقریبا ۳ میلیارد ستاره در فضا عدسی درست میکنند. این عدسی (کهکشان راه شیری) به طور گستردهای کشیده میشود که نور با سرعتی ۱۸۶۲۸۲ مایل در ثانیه، حدود ۱۰۰ هزار سال طول میکشد تا از یک طرف به طرف دیگر برسد. راه شیری حول مرکز چرخش پایا و عظیمی میگردد – که یک دور تناوب آن دویست میلیون سال طول می کشد و خورشید و زمین و خود ما هم همگی با آن حول آن مرکز میگردیم.
کهکشان راه شیری
فراسوی کهکشان راه شیری تعداد بیشتری از کهکشانها به خوشۀ کهکشانی خود مقید هستند. بیشتر آنها کوچک و از چند میلیارد ستاره تشکیل شدهاند. ولی حداقل یکی از آنها (آندرومدا) دو برابر کهکشان ماست.
فراسوی خوشۀ محلی ما دیگر کهکشانها و دیگر خوشهها هستند. برخی خوشهها از هزاران کهکشان شکل گرفتهاند. آنها دور از تیررس بهترین تلسکوپهای ما قرار دارند که هیچ نشان مریی از ان دوردستها ندارند- شاید صد میلیارد عدد از آنها. و یا مراکز پُرنور تعداد بیشتر و بیشتری از کهکشانها را مییابیم – مراکزی با انفجارهای بزرگ و گسیل تابش یادآور مرگ شاید میلیونها ستاره باشند. حتی مرکز کهکشان خودمان چنین است که از دید ما با ابرهای عظیم غبار و گاز که بین ما و مرکز سنگین راه شیری پوشیده مانده است.
برخی کهکشانها بسیار نورانی هستند، به طوریکه از فواصل میلیاردها سال نوری هم دیده میشوند. فواصلی که خود کهکشانها به تمامی دیده نمیشوند بلکه فقط مراکز روشن ستارگان، یعنی منابع انرژیشان بر ما معلوم میشوند: اختروشها. تعدادی از آنها بیش از ۱۰ میلیارد سال نوری از ما فاصله دارند. همۀ این کهکشانها در انبساط عظیم عالم به سرعت از همدیگر دور میشوند؛ این انبساط بیش از ۱۰ میلیارد سال قبل آغاز شده و همچنان ادامه دارد. زمانی کُل ماده در عالم در یک کره کوچک بود و با عظیمترین فروپاشی قابل تصور کهکشانها شکل گرفتند.
ممکن است عالم همواره منبسط شود یا روزی کاهش یافته و انقباض آغاز کند تا دوباره کرۀ کوچکی شکل گیرد و این بازی دوباره تکرار شود. به طوری که کُل عالم در یک تنفس، منبسط و منقبض شود که شاید یک تریلیون سال طول بکشد.
کُل این منظره، بسیار فراتر از مقیاس قابل تصور بشر با کار هزاران اخترشناسان فرهیخته ممکن شده است؛ همۀ آن. هر آنچه که پس از مرگ وایتمن در ۱۸۹۲ کشف شد و بیشتر آن در ۲۵ سال گذشته بوده است. در حالی که شاعر بیچاره هرگز تصور نمیکرد هنگامی که به ستارگان آرام مینگریسته، چه زیبایی محدود و احمقانهای را درک میکرده.
در هر حال ما میدانیم یا فرض میکنیم میدانیم که این زیبایی نامحدود همچنان در آینده باید کشف شود؛ آنهم توسط علم.
آیزاک آسیموف
۱۹۸۹